من دیگه اونو از دست دادم...!
صدا بزن مرا، مهم نیست به چه نامى… فقط “میم” مالکیت را آخرش بگذار… میخواهم باور کنم…مال تو هستم A sky full stars and the nights full of dreams whit the green pages of my rememberance notebook..... همیشگیم... همیشه این قلب پیشت گیر میمونه! بعضی وقتا اگه حال داشتی سر بزن ب خوابم البته اگه من بخوابم... هرکی پرسید ازم میگم بی تو هم اوکی ولی میدونن جُکه :) پ.ن: قسمتی از تکست آهنگ پس من چی از ونتونز یه روز تو زندگیم بودی، همین جا روبروم بودی،اما آرزوم نبودی فکر میکردم از آسمون،باید بیاد یه روزی اون،تا آرزوم بشه تموم یه اشتباهی کردمو ،دل تو رو شکستمو، نمیبخشم خودمو حالا پشیمون شدمو،میخوام تو باشی پیشمو ، حق داری که نبخشی... شرمندتم که ستاره داشتمو،دنبال اون میگشتمو شاکی از این بودم که من ستاره ای ندارم ستاره بود تو مشتمو، تکیه میداد به پشتمو احساسشو میکشتمو، احساستو میکشتم... نذار توی دلت سردی بشینه،گلِ من نذار اشکاتو هرکی ببینه،گلِ من نذار اینا واست نقش بازی کنن،گلِ من نذار دنیاتو نقاشی کنن،کلِ شهر پ.ن: .... :) امشب همه چی آماده س... منو... بالشو... هندزفری... گریه... و نبودنت... . کج خلقی هایم را جدی نگیر کمی درکم کن من از، ازدست دادنت... رفتنت... ترک شدن... واهمه دارم :-( کمی حواسم را با عشق پرت کن کمی مرا نگاه کن دستانم را بفشار ببین... من دوستت دارم کمی درکم کن :'( چرا انقد شبا بیدار میمونی؟ _ خوابم نمیبره! چرا؟ _ یه چیزی کمه! چی؟ _ صداش... :-( این روزهــــایم به تظاهر می گذرد ... ... اما چه سخت می کاهد از جانم این "نمایش" ! تسلیت...! :( می نویسم! میدونم صدام به هیچ جا نمیرسه...و هیچ دردی دوا نمیشه...! نه زمان برمیگرده به عقب که کیمیا اون آمپول لعنتی رو نزنه نه پیکر زیبا و ظریف یهه دختر شرقی و پارسی از زیر خروارها خاک بیرون میاد! نه مادرش میتونه داغ تک دختر زیباش رو فراموش کنه! فقط مینویسم برای این لحظات! کدوم یکی از ما فکر میکردیم دوستمون کیمیایی که روز چهارشنبه واسه اردوی یک شنبه برنامه ریزی کرده بود روز شنبه خبر فوت ناگهانیش رو بشنویم؟ هیچ کدوم! چرا؟واقعا چرا؟به چه گناهی؟ عید امسال پدرش دیگه به کی عیدی بدی؟ باباش به کی بگه دختر بابایی؟ آرزوی هر پدر و مادری دیدن دختر زیباش تو لباس سپید عروسیه! اما حالا! اونو تو لباس سپید دیدن... اما اون لباس عروس نبود... کفن بود این حقه؟ چرا کیمیا؟ یه اسم از اسم های داوطلب های کنکور دو سال دیگه کم شد... چرا؟ یه خاطر تحریم؟ به خاطر داروی بی کیفیت؟ به خاطر دکتر بی مسولیت؟ به خاطر چی؟ صدای قلم ما نمیتونه عمق این حادثه دردناک رو که دنیا رو بریا پدرومادرش تیره و تار کرد بیان کنه! دیگه نمیدونم چی بگم! خیلی حالم بده! خیلی! هـمیـشـه بـرایـم ســــوال اسـت : هرعکسی را عکس العملی نیست! بازم امروز مدرسه... درس فیزیک ریاضی تست گالیله نیوتون معلمو فیزیک خودشو کشت... تا به ما بفهمونه... . . . . قانون اول نیوتون: هر انرژی که صرف کنی به همون مقدار به خودت برمیگرده... قبولش ندارم.... بابا به پیر به پیغمبر واس رسیدن بهش دارم خودمو میکشم...انرژی مصرف میکنم.... ولی کو کسی که همین انرژی رو بهم برگردونه؟ کو اونیکه یه کم واس رسیدن به من تلاش کنه؟ کو اونیکه میگفت میخوامـــــــــــــــــــــــــــــت؟ کوش؟؟؟؟؟؟؟؟؟ کجاس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا نمیبینمش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ کجا رفته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا رفته پشت سرش هم نگاه نمیکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ این از قانون اول.... قانون لختی میگفت اجسام و موجودات دوست دارن حالت قبلی خودشونو حفظ کنن.... چرا کسی که یه روز من واسش عزیز بودم از این قانون تبعیت نکرد؟؟؟؟؟؟ چرا استثنا شد؟ چرا عشقم تمایلی نداره که حالت قبلی خودشو حفظ کنه؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا دیگه دوســــــــــــــــــــــــــــم نداره؟ چرا دیگه واسش مهم نیستم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا دیگه عزیزش نیستم؟ چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ و قانون سوم نیوتون که باهاش سوختم.... هر عکسی را عکس العملی ست! نیست نیست نیســـــــــــــــــــــــــــــــــــــت بخدا نیست اگه بود این همه عاشقونه هام بدون جواب نمیموند!!!!!!!!!!!!!!!! نیوتون اون قدرهایی که من و شما فکر میکنیم باهوش نبود... اگه بود بیشتر به اطرافش توجه میکرد... اگه بیشتر توجه میکرد... معشوقه ش تویه دفتر خاطراتش نمینوشت اشک های من هم بر زمین افتاد... اما تو سیب را ترجیح دادی... مى خواهى بروى ؟ عشق اون نیست که در اوج رابطه پاک بمونی ... عشق اونه که در اوج اختلاف خیانت نکنی ! چگونه بفرستم "باورم" را برایت تا باور کنی از یاد بردنت کار من نیست ؟؟؟ گردنم درد می کند از بس همه چیز را گردن من انداختی ... دوست نداشتنت را خیانتت را بی توجهی هایت را بهانه گیری هایت را و در آخر رفتنت را ... یه لحظـه گـوش کـن خـــدا ؛ جـدی میگــم . . . نه بچـه بـازیِ نـه ادا و اطــوار ، تو این دنــیا . . حــالِ خــیلی هـا اصـلا خـوب نیـست ! لــــــــــــــــــــــــــــط
خاطِراتِـمـــان را امـــــا مَگر .. کـپـــی برابـَـر اَصـــل میشــَـــوَد ؟ از وقتـــــی کـــه نیستـــــی خـــدا مــیـدانـــد چقــــــدر آب بـــــه صـــــورتــــم پــاشیـــدم لعنتـــــی ... ایــن کــابـــوس اینقــــدر واقعـــــی ست ... کـــه از خواب بیـــدار نمــی شــــوم پزشکها معتقدند من به بیماری آلزایمر دچارم میدانم دروغ میگویند. هر روز صبح خاطرات تو رادر ذهنم مرور میکنم برایت چای میریزم شعر میخوانم و میدانم که رفتی که نمی آیی حتی نامت را فراموش نکرده ام حالا نام دوستانم را فراموش کنم یا راه خانه را گم کنم چه اهمیتی دارد پاریس یه چندوقته احساس دلتنگی داری... خنده هات تلخ شده دیگه خنده هات از ته دل نیست! میخندی تا بقیه نفهمن چه آشوبی تو دلته! میخندی تا بقیه نیان بهت بگن "اگه دوستت داشت،نیمیرفت" میخندی تا بقیه هی به تعنه نیان بگن "جاش خالی نباشه" میخندی تا کسی به عشق نگه "نامرد" میخئندی تا کسی نفمه "عشقت رفته" میخندی تا کسی پست رس "عزیز دلت" حرفی نزنه! میخندی برای خفظ ظاهر و به قول معروف صورتتو با سیلی سرخ نگه میداری! بدجور دلتنگشی! نه خبری نه پیامی! هیچی هیچی هیچی دلتنگی هات،نگرانی هات،گرفتگی ها،ناراحتی هات، همه و همه یه طرف! الکی خوش بودن و و لبخند مصنوعی زدنن هم یه طرف! سخته بخدا سخته... نفش بازی کردن! تو خودت ریختن سخته! کسی نفهمه سخته! به زور خندیدن سخته! گریه نکردن سخته! حرفات بمونه بیخ گلوت سخته! بغضت بمونه تو گلوت سخته! خیلی سخته! یه موقع ها به خودت میای به خودت میگی اونکه رفته!ولش کن! حالا که رفته دیگه ولش کن! پا میشی که بری از نو زندگی کنی! یه زندگی عادی و بدون عشق! شروع میکنی! تصمیم میگیری! آره... کتابات از اونا شروع میکنی! کتاباتو از کیفت درمیاری! میگی دیگخ فراموشش میکنم و این حکمو یه عقلت میدی! کتابو باز میکنی! صفحه اول: به نام خدا صفحه دوم: شیمی {2} و آزمایشگاه .... .... ...... شروع میکینی به درس خوندن! خب! پرتو زایی و داستان جالب هنری بکرل: روز چهارشنبه 26 فوریه سال 1896 هانری در ادامه ی آزمایش هایش روی فسفر سانس و ترکیب های اورانیم پدرش،دو قطعه از بلورهای یکی از این ترکیب ها را برداشت! و همه وسایل کار خود را آماده کرد، اما از آنجا که هوای شهر پاریس کاملا ابری بود،... ............ ...................... ای خــــــــــــــــدا همه ذهن و قلبمو پر کرده بود... حالا هم که که کتابام پر شده از اسمش...! یه لحظه به خودت میای میبینی کتابت خیس خیس! خیس از اشک هایی که واسه عزیزدلت ریختی! مردمک چشمت خیره شده به یه کلمه که قبلا اونو گذاشتی تو یه قلب و بالاش نوشتی: من و .... آه پاریس... پاریس... پاریس.... پاریس شهر ابری و بارونی ای که رادرفورد توش خاصیت پرتوزایی مواد رو کشف کرد و من عشقم رو! شهری که عشقم عاشقانه هاش رو اونجا با من گذروند! شهری که عشقم اونجا رو دوست داشت! شهری که من دوسش دارم! شهری که منو یاد عشقم میندازه! شهری که بیشترموقع ها هواش 2نفره ست! شهری که شاید بارون هاش منو یاد عشقم بندازه! که بدونه عاشقش بودم بدون حد و اندازه!
آه پاریس.... گريــه نکــن ديــگه . . . مــن که الان پــيشــت نيســتم چشــاتو بــوس کنــم و بگــم خــوشگــل شــدياااا . . . بــعدش تــو هــمــون جــوري وســط گــريــه هات بــخــندي . گــــريه نکــــن ديگــه . . . خــــب ؟ مــي شکــنه دلــــم . . . دلــم نــازکــه . . . نــشکــونــش . . .! آدمهایی هستن که میان تو زندگی آدم یهویی بی صدا آروم میان و با خودشون یه دنیا چیزای خوب میارن عشق٬ لبخند٬ حمایت٬ آرامش٬ ... یه عالمه حس های خوب میدن حس هایی که هیچ وقت نداشتی میان و بهت میگن همه آدمها هم بد نیستن و تو می فهمی آدمای خوب هنوز هم هستن٬ هر چند کم
تظاهر به بی تفاوتی
تظاهر به بی خیـــــالی
به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اگـر قـرار بـود روزی او را نـبـیـنـم
چــرا خــــــدا خـواسـت کـه دوســـتــــش داشـتـه بـاشـم ؟؟
بهانه مى خواهى ؟
بگذار من بهانه را دستت دهم ، برو و هرکس پرسید بگو :
لجوج بود
همیشه سرسختانه عاشق بود
بگو فریاد مى کرد
همه جا فریاد مى کرد
که فقط مرا مى خواهد
بگو دروغ مى گفت
مى گفت هرگز ناراحتم نکردى
بگو درگیر بود
همیشه درگیر افسون نگاهم بود
بگو بی احساس بود
به همه فریادها ، توهین ها و اخمهایم
فقط لبخند میزد
بگو او نخواست
نخواست کسى جز من در دلش خانه کند ...
.
.
یـه دسـتی بـه زندگیـشون بکـش
Design By : Pichak |